انتظارفرج
چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:, :: 16:27 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر
اربعین


مشهورترین واقعه ای که به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای کربلا بازگو می شود جریان رسیدن کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا و هم زمانی این ماجرا با حضور جابر بن عبدالله انصاری در کربلا و زیارت قبر شریف امام حسین علیه السلام توسط او.


هر چند برخی از صاحب نظران این وقایع را بعید دانسته و منکر آن شده اند اما تحقیقات انجام شده نشان می دهد که این بعید دانستن ها و انکار ها صحیح نیست و دلیل قابل قبولی برای رد این دو واقعه وجود ندارد.(1) 

آنچه در ادامه می آید گزارش هایی از این دو واقعه در منابع موجود است:

مصباح الزائر به نقل از عطا می نویسد: روز بیستم صفر با جابر بن عبد اللّه بودم  هنگامى كه به غاضریّه رسیدیم در جوى آن جا غسل كرد و پیراهن پاكیزه اى را كه همراه داشت  پوشید. سپس به من گفت: اى عطا ! آیا عطرى به همراه دارى؟

گفتم: سُعد (مادّه اى خوش بو كننده) دارم.

او از آن به سر و بقیّه بدنش مالید. سپس با پای برهنه رفت تا نزد سرِ امام حسین علیه السلام ایستاد و سه تكبیر گفت و بیهوش، بر زمین افتاد و هنگامى كه به هوش آمد، شنیدم كه مى گوید: سلام بر شما، اى خاندان خدا .. (2)

بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى(3) می نویسد: همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام حركت كردیم. هنگامى كه به كربلا رسیدیم، جابر به كرانه فرات، نزدیك شد و غسل كرد و پیراهن و ردایى به تن كرد و كیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا این كه به قبر، نزدیك شد و [به من ]گفت: دست مرا بر قبر بگذار.

چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش، بر روى قبر افتاد. كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: اى حسین!



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:, :: 16:26 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر
اربعین

باور کن گُلم! من همان زینبم؛ همان زینبی که هر روز، زیر آفتاب نگاه تو گرم می‏شد، همان زینبی که از طنین صدای تو جان می‏گرفت، همان زینبی که روزش را با زیارت تو آغاز می‏کرد و شبش را با چراغ یاد تو به پایان می‏برد.

باور کن همان زینب، همان خواهر، چهل روز است تو را ندیده است. بلند شو برادر گلم! چرا جوابم را نمی‏دهی؟ تو که همیشه به احترام حضورم می‏ایستادی؛ حالا چه شده که حتی جوابم را نمی‏دهی؟

آه، چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که... .

باشد! حالا که تو نمی‏توانی، من برایت همه چیز را می‏گویم، آن روزِ غمگین کودکی‏مان که یادت هست؟! همان روزِ آتش و در و... آری! می‏دانم؛ حتی حالا هم طاقت شنیدنش را نداری. برایت بگویم؛ کودکان تو آواره بیابان ‏های بی ‏چراغ شدند؛ یکی دو ستاره، خاموش شد تا صبح.

چه کشیدیم برادر! فقط یاد و ذکر خدا و تو و پدر و مادر و جدمان، قوت دلمان شده بود؛ وگرنه قصه به اینجا نمی‏رسید.

در راه، هر جا که شد، چراغ یاد تو را روشن کردیم.

چه که بر سر آل امیه نیاوردیم؛ کوفه می‏لرزید از طنین صدایمان.

هر اشکمان را بر چله کمان نشانده بودیم و قلب خواب ‏آلودگان را نشانه رفته بودیم؛ اما امان از شام! تاریکی شام، بر روشنایی کلام ما پیشی می‏گرفت؛ اما ستاره سه ساله تو، آنجا را هم روشن کرد.

چه بگویم برای تو که از همه چیز باخبری؟! در این چهل روز، یک لحظه نوازش صدای تو، گوشم را تنها نگذاشت.

هر چه را باید می‏گفتم، به زبانم جاری می‏شد. همیشه گرمای دستان حمایتت را روی شانه ‏هایم حس می‏کردم. یک آن، خودم را بی ‏تو ندیدم؛ اما چه کنم که تو خواسته بودی هر لحظه نبودنت را به یاد دیگران بیندازم و بیدارشان کنم.

هر چه بود این چهل روز گذشت و من دوباره به دیدار تو آمدم.

حالا نمی ‏خواهی برای دیدن خواهرت، از جای برخیزی؟

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 



توصیه‌ای شگفت‌انگیز از امام علی علیه‌السلام

 حضرت علی علیه السلام حاکمی حکیم بوده که در طول تاریخ تکرار ناپذیر است. او به واسطه همین حکمت و عدالتش مدافعان و دشمنان سرسختی داشته است. این روز جمعه زمستانی را با حدیثی از امام مظلوم شیعه آغاز کنید.

سُئِل أَميرُالمُؤمِنينَ‏ علیه السلام عَنِ «العِلْمِ»، فَقالَ: أَربَعُ كَلِماتٍ: أَنْ تَعْبُدَ اللهَ بِقَدْرِ حاجَتِكَ إلَيْهِ، وَ أَنْ تَعْصِيَهُ بِقَدْرِ صَبْرِكَ عَلَى النَّارِ، وَ أَنْ تَعْمَلَ لِدُنْياكَ بِقَدْرِ عُمُرِكَ فيها، وَ أَنْ تَعْمَلَ لآِخِرَتِكَ بِقَدْرِ بَقائِكَ فيها.

از اميرالمؤمنين علیه السلام از «علم» سؤال شد، فرمودند: چهار كلمه است: خداوند را به اندازه­ای که به او نیازمندی، عبادت کنی. او را به اندازه­ای که طاقت تحمل آتش را داری، معصیت کنی. برای دنیایت به اندازه­ای که در آن عمر داری، کار کنی و برای آخرتت به اندازه­ای که در آن باقی می­مانی، عمل کنی.

 



بالاخره انتظارها به پایان رسید و ضریح جدید ارباب و سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام وارد خوزستان شد. این ضریح شریف پس از طی کردن مسافتی پرشور و شعور روزجمعه  وارد حومه اهواز شد . عکس این حضور حماسی که دریکی ازمناطق اهوازگرفته شده راجهت استفاده شما بر رو سایت قرار می گیرد.

 

.

.

.

.

.

.

 



دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 17:48 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر
در سمت راست ورودی اصلی باب الصغیر مقبره کوچکی پذیرای سرهای مبارک شهدای کربلا است که به همراه حضرت امام حسین(ع) در کربلا شهید شدند. این مقبره یک اتاق بزرگ مربعی شکل است که از سنگ های سفید و سیاه ساخته شده که گنبد سفیدی بر بالای آن است و درب ورودی دارد که در وسط آن نوشته شده: وفتیةٍ من بنی عدنانَ مـا نظـرَتْ عین الغزالة أعلـى منهـمُ حَسَبـا *** من کلّ جسم بوجهِ الأرضِ منطرحٍ وکلّ رأس برأس الرمح قد نُصِبـا این مقام متعلق به سرهای 16 شهیدی است که در واقعه طف کربلا به همراه امام حسین (ع) شهید شدند. همان اول که وارد اتاق می شوید با یک ضریح ساخته شده از نقره روبه رو می‌شوید که یک تاج طلا کاری شده که بر روی آن آیات قرآنی و اشعاری حسینی حک شده وجود دارد. این ضریح به تازگی و در سال 1414 هجری توسط البهره معروف به ابوالقائد جوهر محمد برهان الدین الفاطمی پادشاه اسماعیلی ها بناشده است. داخل این ضریح با 16 پارچه سبز رنگ پوشیده شده که به نشانه سرهای شهدای دفن شده است. نوع دیگری از پارچه های قرمز رنگ هم قرار داده شده که نشان از سرهای 72 شهید کربلاست. غیر از اطلاعات تاریخی که در مورد این مکان وجود دارد حادثه عجیبی در این باره نقل شده که استاد لبیب بیضون آن را روایت کرده که دیگر جای شکی برای صحت مکان دفن این سرهای مقدس باقی نمی گذارد. «سید سلیم مرتضی» که از اهل ثقه و از کسانی است که متولی مقام‌های اهل بیت علیهم السلام در باب الصغیر بود این روایت را برای من ذکر کرد: دیوار مربوط به سرهای شهیدان خراب شد و سید سلیم خواست تا آن را اصلاح کند و بنیان آن را مستحکم‌تر کند. یک مرد مسیحی را برای تراشیدن سنگ ها به خدمت گرفت و از صبح زود تا عصر در آنجا کار می کرد. سید سلیم نقل می کند: در یکی از روزها دیدم که این مسیحی در حال جمع کردن وسایل خود است و می‌خواهد که دیگر کار نکند. به او گفتم: مشکلت چیست؟ گفت : من می ترسم که اگر بخواهم این کار را ادامه دهم دین خود را ترک بگویم و مسلمان شوم. گفتم: چرا؟ گفت: دیروز وقتی داشتم خاک پیرامون مقام سرهای شهدا را حفر می‌کردم تا سنگ جدید بگذارم یک سوراخی برای من باز شد. از آن سوراخ دیدم که اتاقی در پایین وجود دارد که تعدای سر در آن قرار داده شده است. برخی سرها همراه با محاسن و برخی ها چشم بسته و برخی دیگر از سرها بر روی آن چیزی بسته شده بود. سپس سید آمد و در آن سوراخ نگاهی انداخت و دید که تعداد سرها 16 عدد است که به شکل دائره مرتب شده‌اند و گویا که همین چند لحظه پیش دفن شده اند و هیچ نشانه خون و یا پوسیدگی روی این سرها مشاهده نمی شد و گوشت و پوست کامل داشت. سپس آن فرد مسیحی سوراخ را بست و مکان را ترک گفت. سرهای دفن شده در آن مکان مقدس متعلق به این شهیدان است: 1- سر مقدس أبا الفضل العباس‌بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم البنین. 2- سر مقدس عبدالله بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم البنین. 3- سر مقدس عثمان بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم البنین. 4- سر مقدس محمد الأصغر بن علی بن أبی طالب علیه السلام از بنی هاشم 5- سر مقدس عمر بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش الصهباء دخترحبیب از قبیله بنی هاشم 6- سر مقدس علی بن الحسین الأکبر بن علی علیه السلام، مادرش لیلى بنت أبی مرة بن عروة 7- سر مقدس جعفر بن عقیل بن أبی طالب از قبیله بنی هاشم 8- سر مقدس عبد الله بن عقیل بن أبی طالب از بنی هاشم 9- سر مقدس الحسین بن عبد الله 10- سر مقدس عبد الله بن عوف 11- سر مقدس الحر بن یزید الریاحی التمیمی 12- سر مقدس القاسم بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)از بنی هاشم 13- سر مقدس أبی بکر بن علی بن أبی طالب (ع). مادرش لیلى از بنی هاشم 14- سر مقدس جعفر بن علی بن ابی طالب (ع) از بنی هاشم 15- سر مقدس حبیب بن مظاهر الأسدی 16- سر مقدس محمد بن مسلم این ضریح یک مسجد کوچک دیگری دارد که اخیراً بازسازی شده که نام آن، مسجد زین العابدین (ع) است و لازم به ذکر است که امام زین العابدین (ع) بعد از دفن سرها در این مکان نماز گزارده است. همانگونه که در تصاویر ذیل نیز قابل مشاهده است، در این محل مقدس و در کنار ضریح سرهای شهدای کربلا، تشت فلزی بزرگی است که گفته می‌شود سرهای شهدای کربلا قبل از دفن شدن در آن قرار داده شده است.

شنبه 11 آذر 1391برچسب:, :: 1:8 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر
به نقل از فارس، دهم محرم سال ۶۱ هجری، حادثه‌ عظیم قیام عاشورا، شهادت حسین بن علی علیه‌السلام و هفتاد و دو تن از یاران باوفای ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله(ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمه‌تمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کرد. افراد بسیاری در واقعه عظیم عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. آنهایی که دل در گروی محبوب حقیقی نهاده بودند، در یاری امام زمان خویش بر یکدیگر سبقت ‌گرفته، عاشقانه از حریم ولایت و حرمت فرزند رسول خدا(ص) دفاع و حمایت کردند. اما گروهی که فریفته مال و مقام دنیوی شده بودند در جبهه مقابل حق، ایستادند و سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند. «تکیه خبر» با استناد به دانشنامه ۱۴ جلدی امام حسین(ع)، فهرستی از اصلی‌ترین دشمنان کاروان حسینی(ع) و چگونگی مرگ آنان تهیه کرده است که در جدول زیر ارائه می‌شود:

پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, :: 14:4 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر
چند در صد ما سعی می کنیم در این ماه کمی به خودمان برسیم، ببینیم از امام حسین علیه السلام سوای از خطابه ها و روضه ها چه می دانیم، چقدر از ابعاد شخصیتی ایشان اطلاع کسب کرده ایم، یا وقتی داریم با شدّت و حدت تمام بر سر و سینه خود می زنیم و فریاد می زنیم "حسین،حسین" اصلا می دانیم این حسین کیست؟ ما همین قدر می دانیم که ایشان برای دفاع از دین خدا قیام کردند و کشته شدند، ما از ایشان یک قهرمان حماسی ساخته ایم و بس. چند در صد ما سعی می کنیم در این ماه کمی به خودمان برسیم، ببینیم از امام حسین علیه السلام سوای از خطابه ها و روضه ها چه می دانیم، چقدر از ابعاد شخصیتی ایشان اطلاع کسب کرده ایم، یا وقتی داریم با شدّت و حدت تمام بر سر و سینه خود می زنیم و فریاد می زنیم "حسین،حسین" اصلا می دانیم این حسین کیست؟ ما همین قدر می دانیم که ایشان برای دفاع از دین خدا قیام کردند و کشته شدند، ما از ایشان یک قهرمان حماسی ساخته ایم و بس. از محرم و رسالت خودمان چه می دانیم بارها محرم ها آمدند و رفتند و چه بسا به بسیاری از ما خیلی هم خوش گذشت هیئت ها رفتیم و گریه ها کردیم و نذری ها خوردیم و ...دیگر چه کردیم؟ چند بار آمدیم درس بگیریم؟ چند بار آمدیم حسینی شویم؟ چند بار انقلاب کردیم در میدان وجود خودمان روبه روی هوس هایمان ایستاده ایم و به خاکش زدیم؟ ما از محرم یک تفریح در ذهن خود ساخته ایم و بسیاری از ما لحظه شماری می کنیم تا عاشورا و تاسوعایی بیاید و مسافرتی برویم و حال و هوایی عوض کنیم. این هاست آنچه ما از محرم و کربلا و عزاداری در ذهن خودمان ساخته ایم، بعضی از ما به آرایش سر و صورتمان می پردازیم تا به هیئت رفته و دلبری کنیم، جوانانی را می بینم که بدون هیچ رابطه محرمیتی دست در دستان هم در هیئت ها رفت و آمد می کنند و خود را عزادار ابا عبدالله علیه السلام می دانند! گاه دیده می شود در بعضی از هیئت ها در قسمت بانوان گروه گروه نشسته اند و به توصیف لباس و جواهرات همدیگر مشغولند و گاه بلند بلند می خندند. اما ای کاش ما کمی با خودمان خلوت می کردیم و کلاهمان را قاضی می کردیم ببینیم این است مسلمانی ما؟ این است پاسخ به آن جانفشانی ها و حماسه هایی که تا ابد نوع بشر، انسانیّت خود را وام دار آن می دانند؟! چرا اینگونه ایم؟ البته ما برای نشان دادن چنین رفتاری حق داریم، ما چه می دانیم "حسین" کیست که عزادارش شویم، ما چه می دانیم "زینب" که بود که جگرمان از یادآوری غمش بسوزد. ما چه می دانیم "محرم" چیست که مراعاتش را بکنیم، خب وقتی این ها را نمی دانیم چه انتظاری از خودمان داشته باشیم؟ همین یک قطره اشک به اندازه یک بال مگس را به هر زحمتی هست می ریزیم و خوشحال و سرمست از اینکه آمریزیده شده ایم به روال زندگیمان ادامه می دهیم. اما عزیزان! "محرم" فرصتی است که اگر قدرش را ندانیم و معرفت به وقایعش را پیدا نکنیم عمر بر باد داده و عمری را به بیراهه سپری خواهیم کرد. ما باید به پیروی از پیشوایان دینمان، امامان عزیزمان، محرم را به گونه ای دیگر سپری کنیم. باید همدرد آن ها باشیم و غمشان را بخوریم که آن ها داغدار نشدند و آسیب ندیدند مگر به خاطر من و شما و امثال ما، آیا شایسته نیست که به پاس این همه گذشت، ما نیز لحظه ای کوتاه از خود غافل شویم و به عظمت ایشان چشم بدوزیم شاید بزرگی را آموختیم. برای شناخت بهتر ماه محرم و قیام با عظمت امام حسین علیه السلام ما باید تشنه باشیم باید مطالعه کنیم، کتاب بخوانیم و پژوهش کنیم. یکی از اساتید بزرگ می فرمود: اگر شما می خواهید واقعا دم از "حسین" بزنید و او را بشناسید، با خود عهد کنید که هر سال محرم یک کتاب در مورد ایشان بخوانید. واقعا اطلاعات ما از ابعاد واقعه عظیم کربلا و مقام امامت امام حسین علیه السلام خیلی ناچیز است، اشک ریختنی برای ما مغفرت می آورد که از روی شناخت باشد، ما باید به کتب تاریخی و روایی سر بزنیم سیره حضرت و یارانشان را بشناسیم، و به چند سخنرانی و مداحی دلخوش نکنیم و گمان کنیم که امام حسین علیه السلام را شناخته ایم.

ادامه مطلب ...


پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, :: 14:0 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر
رسول اکرم ( ص ) بر همه ی امور صبر می کرد، اما گریه بر حسین ( ع ) می نمود چون آن بزرگوار منافی صبر نیست بلکه لازمه شفقت است. پیامبر اکرم ( ص ) هر وقت امام حسین ( ع ) را می دیدند و یا به یاد او می افتادند اشک می ریختند و گریه می کردند و به علی ( ع ) می فرموند : او را باز دار؛ پس گلوی او را می بوسید و گریه می کرد عرض می کردند : چرا گریه می کنی؟ می فرمود : جای شمشیر ها را می بوسم . هر گاه حسین بن علی ( ع ) را خوشحال می دید گریه می کرد، اگر محزون می دید گریه می کرد و اگر او را در لباس نو می دید گریه می کرد. و چون امیرالمومنین ( ع ) و فاطمه ( ص ) و برادرش حسن (ع ) گریه می کردند به اهل بیت خود سفارش می کرد و می فرمود. صورت مخراشید و گریبان چاک نزنید و واویلا نگوئید. آری ؛ این حسین ( ع ) بود که محبان را می گریاند و محبت خود را در دل شیعیان می اندازد که به خدای خود نزدیک شوند و در حدیثی از امام صادق( ع ) نقل شده است که فرمود : اگر می خواهید شیعیان ما را بشناسید در برابرش سه مرتبه نام اباعبدالله را بر زبان آورید اگر حالات وی تغییر کرد بدانید که از ما است. رویداد./ منبع : کتاب روضه الحسین ( ع )

پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, :: 13:53 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر
اگر چه قبر حقيقى سيدالشهدا (ع) در دلها و قلبهاست كه بناى آن از دوران كودكى در سرزمين دل شيعيان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شريف آن حضرت همواره از آثار و بركات متعددى برخوردار بوده است . ضريح مقدس و حرم مطهر امام حسين (ع) يادگارى از جان نثارى و فداكارى او و يارانش در راه خدا مى‏باشد. مرقدى كه جاى عترت آدميان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است كه اين بارگاه شريف و غم‏انگيز و شور آفرين، همواره زيارتگاه مردم جهان شده و انسانها ، فداكارى و عشق و صفا را از خفتگان اين مرقدهاى شريف ، سرمشق گيرند. حرم حسين كعبه دلهاست . و اين كعبه طوافگاه زائران و قبله اميدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه كنندگان و گنهكاران است. آرى، عاشقان كويش و دلباختگان رويش ، پروانه‏وار خود را در اطراف ضريح مطهرش گردانيده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خويش را مى‏سوزانند و اشك شوق و اشتياق بر چهره و رخسار مى‏افشانند، و بر مظلومى و مصيبتهاى او و خاندانش ناله سر مى‏دهند براستى «اين چه شمعى است كه جانها همه پروانه اوست». برگرد حريم تو ، كه دست طلب ماست‏ چون دامن شمعى است، كه پروانه بگيرد

ادامه مطلب ...


جمعه 12 آبان 1391برچسب:, :: 20:14 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر
درباره وبلاگ

باسلام خدمت تمامی دوستان عزیز بعضی از دوستان سوال کردند که آیا من طلبه یا مداح هستم که من لازم دونستم خودموبرا دوستان معرفی کنم. اینجانب احمدسلیمانی فر ازسال 1378 مداحی اهل البیت راشروع کرده ودرکسوت نوکری اهل البیت (ع) درحال خدمت میباشم دوستانی که قصدبرقراری ارتباط بابنده رودارندمیتوانندبااین سامانه بامن درارتباط باشندوبرای من پیامک بزنندتادراسرع وقت جوابشان رابدهم شماره سامانه پیامک این حقیر 10000202203330
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان انتظارفرج و آدرس entezarefaraj.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان